اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم .چتر نبرده بودیم .خندیدیم دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل الود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی چتر اورده بودی من غافلگیر شدم
سعی میکردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ خودت خیس شد
سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکند حوصله نداشتی سرما بخوری چتر را کاملا بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد
و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟که بایک چتر اضافه امدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر
توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دور تر برویم
.
.
.
.
.
فردا دیگر بر ای قدم زدن نمی ایم
(تنها برو.....!!!!!)
|